داستان «چاق و لاغر» اثر آنتون چخوف، ماجرای دو دوست قدیمی است که پس از سالها در ایستگاه راهآهن به هم میرسند. یکی از آنها چاق است و دیگری لاغر. مرد چاق ظاهراً از زندگی خوبی برخوردار است و در مقابل، مرد لاغر تصویر زندگی سختتری را به نمایش میگذارد.
این داستان به عنوان یک طنز اجتماعی عمل میکند. چخوف در این داستان، ریاکاری و دوگانگی موجود در جامعه را به تصویر میکشد.
داستان «حربا» یا «بوقلمون صفتان» یکی از داستانهای کوتاه آنتوان چخوف است که در سال ۱۸۸۴ نوشته شده است. این داستان به نقد جامعه و ساختارهای اجتماعی آن دوره میپردازد. در این داستان، یک سگ در میدان بازار مردی را گاز میزند و افسر نگهبانی به نام «اچومه لف» به بررسی این پرونده میپردازد.
داستان «حربا» به عنوان یک نقد اجتماعی عمل میکند و چخوف از طریق آن به بررسی رفتارهای انسانی و تأثیرات اجتماعی در تصمیمگیریها میپردازد.
داستان «وانکا» اثر آنتون چخوف، روایت دردناک زندگی یک پسر بچه ده ساله روستایی است که به نام وانکا، برای شاگردی به مسکو فرستاده شده است.
داستان «وانکا» نه تنها یک تصویر واقعگرایانه از زندگی کودکان کار در روسیه قرن نوزدهم ارائه میدهد، بلکه انتقادی تلخ به شرایط اجتماعی و اقتصادی آن زمان است که کودکان را مجبور به کار سخت میکرد. این داستان با زبانی ساده و روان، عمق احساسات کودکانه وانکا را به نمایش میگذارد و خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد.